کد مطلب:36799 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:65

در جهان جدید می کوشند میان استغنای بشر از داور برونی ...











حال اگر به آنچه در عصر ما رخ داده است نگاه كنیم، درمی یابیم كه انسان شناسی جدید سعی دارد تا بین این دو وضعیت جمع كند. یعنی از یك سو برای انسان حقوق و قدرت داوری و طراحی قائل است و او را مستغنی از وحی می داند و از سوی دیگر طالب مدارا و شفقت زیاد است. در حالی كه مدارا با كسی رواست كه قدرت داوری ندارد. بنابراین یا باید قبول كنیم كه آدمی كم خطا می كند و لذا بی نیاز از داور است و بنابراین باید با او سختگیری كرد. یا قبول كنیم كه آدمیان در تیرگی غفلتها و درنده خوییها و نزاعها مستحق عفو و صفح و نرمش و مدارا و نیازمند داوری و قضاوت پیامبران هستند:

فان تنازعتم فی شی ء فردوه الی الله و رسوله (نساء، 59)

علی ای حال حكومت دینی با فرض چنان اوصافی برای آدمیان، باید بر ترحم و شفقت و سعه ی صدر و گذشت مبتنی باشد. انسانها را بنده ی خدا دانستن و برای همه ی آنها حق و تكلیف قائل شدن، مقتضی نظام حكومتی ای است كه در آن هیچ كس خود را فوق حق و تكلیف و بی نیاز از داوری اخلاقی نپندارد. بنابراین اگر چه دورنمای كمالات انسانی ای كه دین به ما نشان می دهد فوق العاده روشن و دل انگیز است و روح آدمی را به پرواز به سوی آن افقها مشتاق می كند، در عین حال خود دین به ما می آموزد كه از همه ی آدمیان نمی توان انتظار داشت كه در آن ارتفاع بالا بال و پر بزنند.

اكنون روشن می شود كه به وجود آوردن یك نظریه ی سیاسی كه هم وضع طبیعی آدمیان را انكار نكند و هم نیازشان را به داور بپذیرد و هم مجال سوء استفاده به مدعیان نخبگی ندهد و هم ترحم و شفقت را در برخورد با آدمیان اصل بشمارد و هم حسابگری آنان را به حساب آورد، چقدر مشكل خواهد بود.

[صفحه 325]

خداوند را می خوانیم تا روزگار ما را در طاعت و خدمت خود سپری كند و ما را از بندگان خاص خود قرار دهد.

و السلام علیكم و رحمه الله و بركاته


صفحه 325.